درباره وبلاگ


عاشقانه های من تقدیم به یگانه عشق زندگیم
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 187
بازدید کل : 62039
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1



عاشقانه
جملات عاشقانه ی من تقدیم به یگانه عشق زندگیم




 

Click here to enlarge
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

 

 

 

 

 



چهار شنبه 24 خرداد 1398برچسب:, :: 7:44 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد



چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, :: 7:44 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد

 



چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, :: 5:34 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد

نـــــمی دانم چـــــــرا ؟!

این روزهــا

در جــواب هرکه از حـــالم می پـــرسد

تا می گویم .... " خـــــــــوبـــــــــــم "

چشمانــــــــم

خـــــــیس می شـــــود



چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, :: 5:31 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد

 

deborah.mihanblog.com

گفتی که میبوسم تو را گفتم تمنا میکنم

گفتی اگر بیند کسی گفتم که حاشا میکنم

گفتی ز بخت بد اگر ناگه رقیب آید ز در

گفتم که با افسون گری او رازسروا میکنم

گفتی که تلخی های می گر نا گوارافتد مرا

گفتم که با نوش لبم آن راگوارا میکنم

گفتی چه میبینی بگو در چشم چون آیینه ام

گفتم که من خود را در اوعریان تماشا میکنم

گفتی که از بی طاقتی دل قصد یغما میکند

گفتم که با یغما گران باری مدارا میکنم

گفتی که پیوند تو را با نقد هستی می خرم

گفتم که ارزان تر از این من با تو سودا میکنم

گفتی اگر از کوی خود روزی تو را گفتم برو

گفتم که صد سال دگر امروز و فردا میکنم

گفتی اگر پای خود زنجیر عشقت وا کنم

گفتم ز تو دیوانه تر گفتم که پیدا میکنم



دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:, :: 10:6 قبل از ظهر ::  نويسنده : محمد

 

عكس هايي جديد و زيبا و هنري با موضوع عاشقانه و Love


 

zutnfkw5rii24yfa31ua.jpg

yxaa1w5irslijuxsar2z.jpg

gwwsxw0wrhuvd048ysil.jpg

9b73uo9eua6l6sywm0v5.jpg

tst2d7vls3xpzqiw4zt7.jpg

4n61rzazi5rwx5gh3yay.jpg

wp0ltylzsy0rkg7amnm.jpg

9fd56fo9wl6cb415xwq.jpg

avtclcyulhkjp2zwqaky.jpg

1g1qe5eju7awog3e9v7.jpg

a9udglpab64ijef6809v.jpg



دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:, :: 9:55 قبل از ظهر ::  نويسنده : محمد

 

همه روزهای عمرم از واژه پر برکت نامت بلند آوازه شده

و دست تقدیرم از تفکربلند تو بر امده

وقتی درخیابانهای بلند زندگی قدم می زنم

تفکر تو در ذهنم می جوشد

هنوز بوی گرم دستهایت را می دهد بند بند تنم

و من نیازمند محبت توام

نیازمند دستهای گرم و مهربانت که لحظه ای مرا تنها نگذاشت

من به آن دستهای پر توان و زحمتکش مث دیواری برای تکیه زدن محتاجم

به آن دیوار بلند تکیه زدم و بالیدم

و بزرگ شدم

پدر نازنینم همیشه دوستت دارم

هر کجا که آسمان ابری است

و با هیاهوی باد میگرید

یاد تو می کنم

صحرای بزرگ دلت را یاد می کنم

که پر از ابر بود و مه گرفته

پر از غم بود و غم

هیچگاه گریستنش را ندیدم

که باد در آن صحرای بزرگ و بالنده همیشه می تاخت

طوفان شن درست میکرد

و هیاهویش را در نفس گرم پدرم دیده ام

شکستنت دلم را می شکند

روزت مبارک

من به تو افتخار می کنم قلبماچ

vvvv



یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:, :: 4:36 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد

http://inlinethumb11.webshots.com/42570/2858041100104038049S600x600Q85.jpg

 

 

وقتی کسی تو را
عاشقانـــــــــــه
دوست دارد
شیوه ی بیان اسم تو
در صدای او متفاوت است
و تو
می دانی
که نامت
در لبهای او ایمن است


جمعه 12 خرداد 1391برچسب:, :: 10:15 قبل از ظهر ::  نويسنده : محمد

 

 

امروز بهترین ساعتمو شکستم...
چون لحظه های بی تو بودن را به رخم می کشید...
من از ساعت متنفرم ،چون جای خالی تورا به رُخ دلتنگی هایم میکشد...


جمعه 12 خرداد 1391برچسب:, :: 10:13 قبل از ظهر ::  نويسنده : محمد

 

 

زندگی به من آموخت چگونه گریه کنم...
اما گریه به من نیاموخت چگونه زندگی کنم...
تو نیز به من آموختی چگونه دوستت بدارم...
اما به من نیاموختی چگونه فراموشت کنم...


جمعه 12 خرداد 1391برچسب:, :: 10:11 قبل از ظهر ::  نويسنده : محمد



پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:, :: 2:58 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد

 

یه روزی دل تصمیم میگیره که سنگ بشه

تادیگه عاشق نشه.

سنگ میشه ومیره قاطی سنگ ها.

اونجا هم عاشق سنگی میشه.

 

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد



پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:, :: 7:29 قبل از ظهر ::  نويسنده : محمد

روزی دخترکی که در خانواده ای بسیار فقیر زندگی می‌کرد از خواهرش

پرسیدمادرمان کجاست؟

خواهر بزرگش پاسخ داد که مادر در بهشت است؛ دخترک نمی‌دانست

که مادر آنها به دلیل کار زیاد و بیماری صعب العلاج، چشم از جهان فرو

بسته بود.

کریسمس نزدیک بود و دخترک مدام در مقابل ویترین یک فروشگاه کفش

زنانه لوکس می‌ایستاد و به یک جفت کفش طلایی خیره می‌شد. قیمت

کفش ۵۰ دلار بود و دخترک افسوس می‌خورد که نمی‌تواند کفش را

بخرد.

کریسمس فرا رسید و پدر دو دختر که در معدن کار می‌کرد مبلغ ۴۰ دلار

را برای هر کدام از بچه‌ها کنار گذاشت تا این که در هنگام تحویل سال به

آنها داد. دخترک بسیار آشفته شد و فردای آن روز سریع کیف و کفش

قدیمی‌اش را به بازار کالا‌های دست دوم برد و آن را با هر زحمتی که بود

به قیمت ۱۰ دلار فروخت؛ سپس فورا به سمت کفش فروشی دوید و

کفش طلایی را خرید. در حالی که کفش را به دست داشت، پدر و

خواهرش را راضی کرد تا او را تا اداره پست همراهی کنند. وقتی به

اداره پست رسیدند، دخترک به مأمور پست گفت که لطفاً این کفش را

به بهشت بفرستید. مأمور پست و خانواده دختر سخت تعجب کردند؛

مأمور با لبخند گفت که برای چه کسی ارسال کنم؟ دخترک گفت که

خواهرم گفته مادرم در بهشت است من هم برایش کفش خریدم تا در

بهشت آن را بپوشد و در آنجا با پای برهنه راه نرود، آخر همیشه پای

مادرم تاول داشت..

 



چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:, :: 6:36 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد

 

اگر باران بودم ،آنقدر می باریدم تا غبار غم از دلت بردارم اگر اشک بودم ، مثل باران بهاری به پایت


 

می گریستم


 

اگر گل بودم شاخه ایی از وجودم را تقدیم وجود عزیزت میکردم اگر عشق بودم ،‌آهنگ دوست

 


 

داشتن را


 

برایت می نواختم


 

ولی افسوس که


 

نه بارانم ،‌نه اشک ،‌نه گل و نه عشق اما هر چه هستم

 

 

 

دوستت دارم



جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 6:13 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد

۱- افغانی ………..صدقه تو شونوم!………….!Sadghe to shonom
2- انگلیسی ……………..آی لاو یو!……………………!I love you
3- ایتالیایی …………………تی آمو!……………………..!Ti amo
4- اسپانیایی …………….ته کویرو !………………………!Te quiro
5- آلمانی ………….ایش لیبه دیش!………………!Isch liebe dich
6- آلبانی ……………………..ته دوه!……………………....!Te dua
7- ترکی …………….سنی سویوروم!……………..!Seni seviyurom
8- پرتغالی ………………….او ته آمو!………………….!Eu te amo
9- چینی ………………….وو آی نی!………………………!Wo ai ni
10- چکی …………………میلوجی ته!…………………….!Miluji te
11- روسی ………………یا تبیا لیوبلیو!………………!Ya tebya liub liu
12- ژاپنی ……………………آیشیتریو !………………………!Aishiteru
13- سویدی …………یاگ السکار دای!……………….!Yag Elskar dai
14- صربستانی ……………….ولیم ته!……………………!Volim te
15- عربی …………………..انا بحیبک!……………….!Ana Behibbek
16- فارسی …………….دوست دارم!…………………..!Dooset daram
17- فرانسوی ……………….ژ ت آیمه!…………………….….!Je t aime
18- فیلیپینی ……………..ماهال کیتا!……………………..!Mahal kita
19- کره ای ……………..سارانگ هیو!…………………….!Sarang heyo
20- لهستانی ………………کوهام چو!……………………!Koham chew
21- مجارستانی ……………..سرتلک!…. ……………………..!Szeretlek
22- ویتنامی ……………….آن یه و ام!……………………..!An ye u em
23- یونانی …………………….سغه پو!………………………!Sagha paw
24- یوگسلاوی …………….یا ته وولیم!…………………….!Ya te volim

 



جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 6:6 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد

حالا که دست هایت چتر نمی شوند


حالا که نگاهت ستاره نمی بارد

 

حالا که خانه ای برای ما شدن نداریم


از کاغذ شعرهایم اتاقی می سازم


تا آوار تنهایی بر سرت نریزد

 

و آرامش خیالت ، ‌خیس اشک هایم نشود



جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 12:7 قبل از ظهر ::  نويسنده : محمد
کاش. . .
دلها آنقدر پاکـ بـود
که برای گفتن" دوستت دارم "
نیازی به قسم خوردن نبـود !


دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:, :: 8:30 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد
 
یک دقیقه سکوت به احترام دلهای گرفته...'



دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:, :: 8:27 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد

همیشه نباید زد...
گاهی اوقات هم باید خورد!
"حرف ها را"...



دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:, :: 8:23 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد
 

دستش را می گیرم و زیـر گـوشش زمزمه میکنم کــه پشتِ تـــمام نگرانـی‌هایِ من کسی ایستـــاده که دیوانه وار دوستش دارم

 



دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:, :: 8:17 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد

 

 

هم ترانه! ياد من باش! 

بی بهانه ياد من باش

وقت بيداريِ مهتاب 

عاشقانه ياد من باش!

اگه باشی با نگاهت، ميشه از حادثه رد شد!

ميشه تو آتيش عشقت، گُر گرفتنُ بلد شد! 

اگه دوری، اگه نيستی، نفس فرياد من باش!

تا ابد، تا تهِ دنيا، تا هميشه ياد من باش!



چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 6:15 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد

 



چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 6:8 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد
 

 

همه میدونن

گل که از شاخه جدا بشه پژمرده میشه

کودکی که مادرشو توی بازار گم میکنه از ته دل شیون میکنه ومادرشو   

 میخواد این در و اون در میزنه ،از همه کمک میخواد.

فقری که ریشه محبت یه خونواده رو بیحس و بیحال کرده،چارش  چیه؟؟؟

دلی که میسوزه  از داغ عزیزش اشک میریزه و فریاد میکشه:

عزیزم کجایی ؟چرا رفتی و منو تنها گذاشتی؟

غصه ها تمومی نداره.هر دردی که به قلب انسان حمله میکنه اشک

میباره و میباره.

همه دلشون به عشقی گرمه که یه روزی پر رنگ بود، یه روزی آرومشون

میکرد

یه روزی نمی گذاشت بغضی تو گلوشون بمونه و شب آروم میخوابیدن.

عشق و احساس آدمو رنگی میکرد.لباسش عوض میشد رنگ موهاش

تغییر میکردطرز صحبت کردنش یه جور دیگه میشد خلاصه همه میفهمیدن عاشق

شده ودیگه خودش نیست کلا یه آدم دیگست.

منم یه روزی عاشق بودم الانم هستم ولی یه رنگ دیگست عشقم.

قبلا عشق برام حکم پرستش داشت الان فقط زندگیه.گاهی اصلا خوش

نمیگذره.

همش شده تکرار تکرار روزمرگیها.باید دلمو یه تکونی بدم.

تا باز دوباره رنگ  مستی زندگیمو پر کنه.من عاشق مستیم ،شور و

حرارت در من موج میزنه.

اگه دوباره به ریشه ها آب بدیم شاید سبز شدن و گل دادن.

به این امید

حس شما چیه ؟عشق چقدرش خوبه ؟تا کجا؟

 



چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 5:58 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد
 

 

دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده…

دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده…

دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است…

دلم برای کسی تنگ است که دلش همانند دل من است…

دلم برای کسی تنگ است که تنهاییش تنهایی من است…

دلم برای کسی تنگ است که مرهم زخمهای کهنه است…

دلم برای کسی تنگ است که محرم اسرار است…

دلم برای کسی تنگ است که راهنمای زندگیست…

دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند…

دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ دل تنگی هایم است…

 



جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 8:22 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد

مادر

 

شعر به مناسبت روز مادر

آسمان را گفتم :
می توانی آیا
بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه
روح مادر گردی ؟
صاحب رفعت دیگر گردی ؟
گفت نی نی هرگز !!!
من برای این کار
کهکشان کم دارم
نوریان کم دارم
مه و خورشید به پهنای زمان کم دارم !

***

خاک را پرسیدم :
می توانی آیا
دل مادر گردی ؟
آسمانی شوی و خرمن اختر گردی ؟
گفت نی نی هرگز !
من برای این کار
بوستان کم دارم
در دلم گنج نهان کم دارم !


***
این جهان را گفتم :
هستی کون و مکان را گفتم :
می توانی آیا
لفظ مادر گردی ؟
همه ی رفعت را
همه ی عزت را
همه ی شوکت را
بهر یک ثانیه بستر گردی ؟
گفت نی نی هرگز !
من برای این کار
آسمان کم دارم
اختران کم دارم
رفعت و شوکت و شان کم دارم !
عزت و نام و نشان کم دارم !

****
آن جهان را گفتم :
می توانی آیا
لحظه ای دامن مادر باشی ؟
مهد رحمت شوی و سخت معطر باشی ؟
گفت نی نی هرگز !
من برای این کار
باغ رنگین جنان کم دارم !
آنچه در سینه ی مادر بوُد آن کم دارم !

****
روی کردم با بحر :
گفتم او را آیا
می شود اینکه به یک لحظه ی خیلی کوتاه
پای تا سر ، همه مادر گردی ؟
عشق را موج شوی
مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی ؟
گفت نی نی هرگز !
من برای این کار
بیکران بودن را
بیکران کم دارم
ناقص و محدودم
بهر این کار بزرگ
قطره ای بیش نیم
طاقت و تاب و توان کم دارم !

****
صبحدم را گفتم :
می توانی آیا
لب مادر گردی
عسل و قند بریزد از تو ؟
لحظه ی حرف زدن
جان شوی عشق شوی مهر شوی زر گردی ؟
گفت نی نی هرگز !
گل لبخند که روید ز لبان مادر
به بهار دگری نتوان یافت !
در بهشت دگری نتوان جست !
من از آن آب حیات
من از آن لذت جان
که بود خنده ی او چشمه ی آن
من از آن محرومم
خنده ی من خالیست
زان سپیده که دمد از افق خنده ی او
خنده ی او روح است
خنده ی او جان است
جان روزم من اگر ، لذت جان کم دارم
روح نورم من اگر ، روح و روان کم دارم

****
کردم از علم سوال
می توانی آیا
معنی مادر را
بهر من شرح دهی ؟
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
منطق و فلسفه و عقل و زبان کم دارم !
قدرت شرح و بیان کم دارم !

****
در پی عشق شدم
تا در آیینه ی او چهره ی مادر بینم
دیدم او مادر بود
دیدم او در دل عطر
دیدم او در تن گل
دیدم او در دم جان پرور مشکین نسیم
دیدم او در پرش نبض سحر
دیدم او در تپش قلب چمن
دیدم او لحظه ی روئیدن باغ
از دل سبزترین فصل بهار
لحظه ی پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگیزترین زیبایی
بلکه او درهمه ی زیبایی
بلکه او درهمه ی عالم خوبی ، همه ی رعنایی
همه جا پیدا بود
همه جا پیدا بود



جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 8:5 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد

 

تقدیم به کسی که در کنارم نیست اما حس بودنش به من شوق زیستن میدهد...

 

چه شبها تا سحر نام تو را از دل صدا كردم

 


دلم را با جنون بی كسی ها آشنا كردم

 


نفهمیدم چه رنگی دارد این شبهای شیدایی

 


كه قلبم را فقط با خاطراتت مبتلا كردم

 


چه حسی بود در قلبم شبیه كوچه برفی

 


به راه كوچه برفی ترا از خود جدا كردم

 


نفهمیدم كه می میرم نباشی مثل پروانه

 


تو را من در ته این كوچه برفی رها كردم

 


چه شبها تا سحر با قاصدك در خلوتی بیرنگ

 


نشستم مو به موی خاطراتت را سوا كردم

 


به پای قاصدك بستم صبوری را شبیه گل

 


نوشتم روی گلبرگش كه من بی تو چه ها كردم



 



پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:37 قبل از ظهر ::  نويسنده : محمد

 

دل شکسته یعنی من، یعنی خون دل خوردن

 

توی پیچ و خم جاده ، از غم و درد کم آوردن

 

به کی بگم خدایا ، چرا تنهام گذاشتی

 

به اشک من بخندن، تو که هوامو داشتی

 

به این دل شکسته، رحمی بکن نگارم

 

می خوام که تا خود صبح گریه کنم ببارم

 

نمی شنوی صدامو؟ دلم شکسته ببین!

 

می بینی و می گذری، میگی خوب میشی همین!

 

کم آردم، بریدم، به آخر خط رسیدم

 

دلم شکست هزاربار، یه بار دوا ندیدم

 

دلم شکست، خدا هم، جوابمو نمیده

 

صداش زدم بی شمار، خوب میدونم شنیده

http://myadytum.blogfa.com/



پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 8:11 قبل از ظهر ::  نويسنده : محمد

مطمعن باش برو

ضربه ات کاری بود

دل من سخت شکست....



دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 7:26 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد

 

چقدر دوست داشتم یک نفر از من میپرسید

 

چرا نگاه هایت انقدر غمگین است؟

 

چرا لبخندهایت انقدر تلخ و بی رنگ است؟

 

اما افسوس که هیچکس نبود...

 

همیشه من بودم و من و تنهایی...پر از خاطره



دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 7:24 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد

 

 

 

دوستت‌دارم‌

 

 

 

دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌

 



یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 5:8 بعد از ظهر ::  نويسنده : محمد

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد